شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام
نشستهام که به دست آورم نگـاهت را به آسـمـان بـزنـم تـا غـبـار راهـت را ز رو سیاهی من شب به شـرم میافتد سپـیـد کن شب تاریک رو سیـاهت را چـقـدر گـریـه بـرایـم نـمـودهای مـادر بمیرم اینکه نبینم من اشک و آهت را کدام روضه بخوانیم و باز گـریه کنیم کدام روضۀ محبوب و دل بخواهت را چقدر غیرت خورشیدیَت شکست آن روز که ریسمان زده بودند دست ماهت را مـیـان کوچه تو را میزدنـد ای مـادر بـمـیرم اینکه عـلـی دید قـتـلگـاهت را |